هنرهای تبریک عید در نوروز/از عیدی سازی قدیم تا کارت پستال امروز
تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۶۲۳۲۰۴
خبرگزاری مهر _ گروه جامعه؛ عیدی سازی به هنر چاپ انواع نقوش بر کاغذ یا باسمه کاری که موضوع آن ادبیات عامه و داستانها زندگی روزمره و مضامین مذهبی و غیر است گفته میشود.
این هنر در دوران قاجار رایج بوده ولی بعد از دوران ناصرالدین شاه و با پیشرفت صنعت چاپ و باسمههای فرنگی تهیه گراورهای عیدی سازی به مرور منسوخ شد به طوری که به نظر میآید بعد از دوران ناصرالدین شاه دیگر اثری از آن نبوده است در مورد قدمت عیدی سازی به دوران زندیه نیز اشاره شده ولی در مورد دوره پیش از زندیه اطلاعی از این هنر به دست نیامده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وجه تسمیه عیدی نامه از آنجا ناشی میشود که تصاویر ساخته شده بر روی کاغذ توسط مکتب داران به شاگردان در زمان فرارسیدن سال نو هدیه داده میشد تا برای والدین خود ببرند و تعداد این نقوش نمودار تعداد سالهای تحصیل او در مکتب خانه بوده است سادگی تصاویر به وجود آمده از این هنر بسیار گیرا و زیبا است و از نظر شباهت این هنر با هنرهای دیگر شاید بتوان به چاپ سنگی چاپ پارچه و تکنیکهای آنها اشاره کرد از آنجا که محصول این هنر عیدی نامه و یا به عبارتی همان تبریک نامههایی است که به مناسبت فرا رسیدن سال نو داده میشدند.
این مطالعه که فریده مجیدی خامنه ای عضو هیئت علمی پژوهشکده مردم شناسی درباره هنرهای تبریک عید در نوروز انجام شده به نقش عیدی نامهها و به تبع آن عیدی سازی در زندگی روزمره آن دوران از نظر مطالعات مردم شناسی میپردازد.
یکی از اشکال تبریک فرستادن یا دادن نامه تبریک و کارت تبریک است که برای موارد مختلف مانند سالروز تولد اعیاد فصول و از این قبیل و به منظور آرزوهای خوب برای فرد یا افراد دیگر داده یا ارسال میشوند. تبریک نامه در ایران اصطلاحی است که به نوعی باسمه کاری با قالب چوبی اطلاق میشود همچنین هنر عامیانه حکاکی انواع نقوش روی توپ این نقوش بر کاغذ را میگویند از آنجا که تنها نمونههای عیدی سازی در ناحیه نیشابور و از هنرمندی به نام سیدعلی علمدار به دست آمده است شاید بتوان این پدیده را مختص این ناحیه و مبدع آن را سیدعلی نامدار بدانیم که در واقع تاریخچه این هنر با تاریخ خانواده هنرمند قدیمی علمدار در نیشابور گره خورده است این خانواده نسل اندر نسل به ساختن علمهای چوبی برای عزاداری ایام محرم اشتغال داشتهاند سید علی علمدار معروف به سید علی نقاش باشی علاوه بر علم به کار چیت سازی نیز مشغول بوده و در واپسین سالهای سلطنت قاجار با الگو قرار دادن شیوه ساخت قالبهای چوبی چاپ پارچههای چیت، قالبهای عیدی سازی را خلق کرده است.
آنچه امروز در اختیار ماست و تنها برخی از قالبهای عیدی سازی است که آنها نیز در اثر مرور زمان و استفاده مکرر فرسوده شده اند شبهای از تصاویر اصلی را در نظر گاه ما قرار میدهند سیدعلی نقاش باشی ذوق خود چند قالب تصویری را با آبرنگ یا مرکب رنگی رنگ آمیزی میکرده است این تصاویر را از روزهای مانده به عید نوروز در مغازههای صحافی و کتابفروشی برای فروش به امانت می گذارده و بعد از تعطیلات نوروز پول حاصله و تصاویر باقی مانده را جمع آوری می کرده است. مکتب دارهای مکتب خانهها این تصاویر را خریداری میکردند و به شاگردان به عنوان عیدی میدادند شاگردان نیز در عوض هدایایی معمولاً غیرنقدی برای مکتبدار هدیه میآوردند.
عیدی نامه در مکتب خانهها
نوع دیگری از اجرای شیوه عیدی نامه این بود که در آستانه نوروز معلمهای مکتب خانه یکی دو قران پول از بچههای مکتبی جمع میکردند و با آن پول هفت قلم رنگ سفید سرخ آبی زرد قهوهای قرمز و سیاه میخریدند و روی ورق کاغذ یا لوح هر یک از بچهها با خطی خوش اشعاری مینوشتند و حاشیه کاغذ یا لوح را با رنگها گل و بوته میانداختند و قبل از تحویل سال به بچهها میدادند بچهها هم در ایام عید نوروز شعرها را برای پدر و مادر و دایی و عمو خاله و عمه و خلاصه تمام خویشان خود میخواندند و عیدی میگرفتند.
بعد از تعطیلات عید زمانی که بچهها دوباره به مکتبخانه میرفتند تحفههایی مانند نقل گردو کشمش و گاهی همراه با چند قرآن پول برای معلمهای خود میبردند مضمون عیدی نامهها برخی اوقات معلمهای مکتب خانه در هفته آخر اسفند حاضر و آماده داشت با خطی خوش برای یکایک شاگردان خود عیدی نامه یا تبریک را به روی کاغذی مینوشت و به آنها میداد شاگرد هم تبریک یا عیدی نامه را برای پدرش میبرد و عیدی معلم را از او گرفته و صبح نوروز برای معلم میآورد.
نمونههایی از تصویر عیدی نامهها
آنچه که در وهله اول در این تصاویر زیبا و گیراست سادگی آنهاست این سادگی نه تنها در مقایسه با هنر رسمی و درباری آن دوره جلب نظر میکند بلکه
حتی در قیاس با تصاویر عامیانه نیز مشهود است شاید بتوان تصاویر عیدی سازی را با تصاویر کتب چاپ سنگی یاس کرد که هر دو بی رنگ هستند و طرحهایی سیاه بر زمینه روشن کاغذ دارند که حتی باز به دلیل محدودیت تکنیکی عیدی سازها از تصاویر کتب چاپ سنگی سادهتر هستند.
به طور کلی خصوصیات عمده ای عیدی نامهها شامل موارد زیر میشوند: ۱. عدم تناسب برخی پیکرهها و اشیا حالت بیانگری پیکرهها ۲. بی تکلفی و سادگی نقشها در بیان رشادتها مظلومیتها خشمها نگرانیهای شخصیتهای بکار رفته در نقشهها ۳. موضوعات تصاویر یا از مضمونهای مذهبی مایه گرفتهاند و یا مضامین اسطورهای مانند شخصیتهای شاهنامه و یا از نقشهای عامه پسند مانند نقوش سمعک عیار و امیر ارسلان الهام گرفته اند محمد جعفر محجوب برای هر یک از تصاویر عنوانی مانند هدیه آوردن را ذکر میکند. در سالهای اخیر از تصاویر عیدی سازی در طراحی کارت پستال جلد مجلات و غیره استفاده شده است.
فرجام عیدی نامهها و هنر عیدی سازی
عیدی سازی به عنوان هنری که در میان مردم شکل گرفته هرگز از حمایت قدرتمندی برخوردار نبوده است و هیچ حامی نداشته که در تولید نگهداری و معرفی آن تلاش کند این شیوههای بیان هنری که در اواخر دوره قاجار مرسوم بود بعد از فوت سید علی نقاش باشی متروک شد و تا اوایل دهه ۴۰ همچنان ناشناخته باقی ماند یعنی تا زمانی که مهدی رضا قلی زاده برای انجام پژوهشهای میدانی درباره اصطلاحات و گویشهای اقوام مختلف به شهرها روستاها و قریه های گوناگون سفر کرد در گناباد برخی از این تصاویر را دید ولی هیچ کدام از قالبها را پیدا نکرد در نیشابور با سید حسن علمدار پسر سیدعلی نقاش باشی آشنا شد سید حسن علمدار درباره قالبهای عیدی سازی که در آشپزخانه دود گرفته اجدادی نگهداری میشدند توضیحاتی داد رضا قلی زاده تنها فرصت کرد که از قالبهای یک نسخه چاپ کند و آنها را با خود به تهران بیاورند در سال ۴۵ نمایشگاهی با عنوان هنر گرافیک دوره قاجار در تالار ایران برگزار کرد در فاصله پیدا کردن این قالبها توسط رضا قلی زاده و نمایشگاه او وارثان این قالبها را کمکم به فروش رساندند و در چند مجموعه مختلف پراکنده شدند تعداد تقریبی آنها را ۱۰۰ عدد تخمین زده اند.
بعدها تقویمی در سال ۴۶ با کار مرحوم مرتضی ممیز برای شرکت نفت پارس با تلفیق این تصاویر و نقوش قلمکار تهیه شد گرچه این قالبها در کرمانشاه به دست آمدند اما ممکن است در نقاط دیگر ایران نیز نمونههایی از آن وجود داشته باشد که یا به صورت شیء بی ارزش در انباری خاک میخورند و یا تا به حال به عنوان هیزم طعمه آتش اجاقی شدهاند.
کد خبر 5450839 فاطیما کریمیمنبع: مهر
کلیدواژه: عید نوروز نوروز 1401 میراث فرهنگی میراث ناملموس حوادث چهارشنبه سوری شهرداری تهران نوروز 1401 چهارشنبه سوري بهشت زهرا س سفرهای نوروزی اورژانس ترافیک پلیس راهور علیرضا زاکانی میراث فرهنگی شورای شهر تهران عتبات عالیات آتش نشانی عیدی سازی عیدی نامه ها عیدی سازی نقاش باشی مکتب خانه قالب ها بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۶۲۳۲۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مردم گم شده در دعوای سیاسی بر سر تورم!/یک ضربه دیگر بر بار شیشه/بازی بنسلمان با کارت فلسطین
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که فلسطین محور اجلاس سازمان همکاری اسلامی، تأثیر توافق احتمالی حماس و اسرائیل بر تنشهای منطقه، کلاه بیمهای بر سر کارگران ساختمانی و بازداشت عوامل پشتیبان گروهک جیشالظلم در راسک در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
یک ضربه دیگر بر بار شیشه
مهرداد احمدی شیخانی طی یادداشتی در شماره امروز شرق نوشت: در گذشته و در مفاهیم سنتی، اداره امور جامعه به شرطی بسامان بود که یک شهر یا سرزمین دارای حاکم یا مدیر خوبی بود؛ چراکه همه چیز به یک نفر ختم میشد. بر این معنا و مبنا هم بود که ما با نصایحالملوک طرف بودیم و صاحبان رأی و نظر، برای اداره بسامان جامعه، سعی بر آن داشتند تا مواردی را به فرد صاحبفرمان «یادآوری» کنند. میگویم یادآوری و نه «گوشزد»؛ چراکه امر بر این دایر بود که حاکم، خود میداند که چه چیز به صلاح است و چه چیز به صلاح نیست؛ و مصلحان نیز فقط از جهت یادآوری آنچه ممکن بود به سببی فراموش شده باشد، نکاتی را «یادآور» میشدند؛ از همین رو است که سعدی را مصلحالدین میگویند و در مفاهیم کهن، ازآنجاکه دین و دولت یکی انگاشته میشود، سعدی جزء کسانی است که مصالح زمانه خود را میداند و «گلستان» او میشود همان «نصیحتالملوک».
اما جهان به مرور که نو میشود و گام به گام پا به عصر مدرن میگذاریم، کمکم از دوران حکمران خوب هم دور میشویم و به سبب آنکه دیگر، امور یک جامعه نمیتواند فقط از طرف یک نفر اداره شود، بهناچار و برای تمشیت امور، ساختار به وجود میآید و خواسته و ناخواسته، از حکمران به حکمرانی میرسیم. این اتفاق به اراده رخ نمیدهد؛ بلکه ناگزیر زمانه است و هم از این رو است که در این عصر نیز دیگر جایی برای مصلحالدین و نصیحتالملوکی نیست؛ چراکه حتی اگر بعضی سعی کنند که همه چیز را در ید قدرت یک نفر بدانند و چه از باب مقدربودن یک فرد یا مقصر معرفیکردن یک فرد، الزاما به نتیجه نمیرسند؛ چراکه بسیار پیش میآید که یک فرد میرود و دیگری جایگزین او میشود؛ ولی اوضاع تغییری نمیکند. پس این نشانهها دلیلی است بر همان که در عصر حاضر و جهان مدرن با پیچیدگیهای بسیاری روبهرو هستیم و این فرد نیست که حکومت میکند و حکم میراند؛ بلکه این سیستم است که حکم میکند و حکمرانی میکند. اما آیا واقعا چنین است و افراد هیچ جایی در «بسامانی» و «بیسامانی» امور ندارند؟ و آیا فقط این سیستم است که اگر به صلاح شد، امور هم راه صلاح در پیش میگیرند؟ اگر چنین است که همه چیز، فقط سیستم باشد ولاغیر، چرا در همین جهان مدرنشده و در همان جوامعی که خیلی پیشتر از ما مصلحالدینی را کنار گذشتهاند و به سیاستورزی مدرن رسیدهاند، جانشینکردن یکی به جای دیگری، همچنان مرسوم است؟ مثالی بزنم؛ از سال ۱۴۰۰ و با انتخابات شورای شهر، وضعیت اداره شهر تهران تغییر کرد و حتی از منظر بعضی کاملا زیر و رو شد که البته انصاف آن است که کاملا زیر و رو نشد؛ ولی آنچه میبینیم، نشانههایی از تخریب را با خود دارد. مثلا در شهری مانند تهران که وجود هر درخت برایش حیاتی است، شاهدیم که «فرمان بیخکنی درختان»، با بهانههایی غریب از سوی شهردار صادر میشود و حتی دستِ «ارهکنندگان» درختان چه باز و گشاده شده، چنانکه هنوز داستان تخریب پارک قیطریه در همین نوروز به پایان نرسیده، حال خبر حصارکشی در پارک لاله را میشنویم و تخریبی دیگر. این درست که آنچه در حکمرانی عصر حاضر مهم است، نه حکمران؛ بلکه ساختار حکمرانی است؛ ولی همین که طوماری با چند صد هزار امضا جمع میشود تا بلکه بتوان جلوی تخریب پارکها از طرف شهردار را گرفت، حکایت از آن دارد که افراد درون ساختار هم در حکمرانی مطلوب، اهمیت دارند. برای همین هم هست که میگوییم باید از همه ظرفیتهای ممکن برای اثرگذاری بر حکمرانی استفاده کرد و قطعا غیر از امضای آن طومارها، تلاش برای اینکه شورای شهری داشته باشیم که از درون آن شهرداری بیرون نیاید که همتش بر تخریب فضای سبز تهران باشد، هم اهمیت دارد، چه برسد به اینکه به قول «سعید حجاریان»، اگر یک ضربه دیگر بر این بار شیشه زده شود، دیگر چیزی باقی نخواهد ماند که حالا نگرانش باشیم یا نه؛ و حالا یک سال دیگر تا انتخابات ۱۴۰۴ باید تصمیم بگیریم که آیا میخواهیم برای جلوگیری از ضربه آخر بر این بار شیشه، تمام تلاشمان را بکنیم یا همچنان اعتقاد داریم که نباید از همه توانمان برای جلوگیری از پایان کار، با کمترین هزینه ممکن، استفاده کنیم؟
مردم گم شده در دعوای سیاسی بر سر تورم!
مهدی حسن زاده طی یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: طی روزهای اخیر انتشار برخی آمارها در زمینه نرخ تورم محل مجادله چهرههای رسانهای و سیاسی موافق و مخالف دولت شده است. در سالهای اخیر به دلیل انتشار همزمان نرخ تورم از سوی دو منبع یعنی مرکز آمار و بانک مرکزی و تفاوتی که بین نرخ اعلام شده از سوی این دو مرکز است حرف و حدیثهایی درباره وضعیت نزولی یا صعودی نرخ تورم مطرح شده است. اجازه دهید ابتدا به این دوگانگی آماری، دلایل بروز آن و تبعات آن بپردازیم و سپس وارد مناقشه سیاسی در این باره شویم.
واقعیت این است که از سال ۱۳۱۵ هجری شمسی در ایران نرخ تورم توسط بانک ملی محاسبه شده است. از میانه سال ۱۳۳۹ با تاسیس بانک مرکزی، این وظیفه به بانک مرکزی محول شد و تاکنون بانک مرکزی این نرخ را محاسبه کرده است. از ۱۳۸۱ مرکز آمار ایران نیز وارد این عرصه شد و نرخ تورم را محاسبه کرد. بانک مرکزی معتقد است برمبنای وظیفه ذاتی خود برای مهار تورم و سیاست گذاری در این عرصه خود باید وضعیت تورم را رصد کند. علاوه بر این، چون از گذشته دور این نرخ را محاسبه کرده است، ادامه محاسبه آن برای محققانی که میخواهند روند بلندمدت تورم را بررسی کنند، ضروری است. از سوی دیگر مرکز آمار ایران هم به عنوان مرجع رسمی و اصلی آمار در کشور، محاسبه آمارها و شاخصها در بخشهای مختلف از جمله اقتصاد را وظیفه خود میداند و معتقد است که باید تورم را به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای اقتصادی محاسبه کند. در این میان اگرچه استدلال هر دو قابل قبول به نظر میرسد، اما برای معضل دوگانگی آماری چه میشود کرد؟!
اگر بپذیریم که با وجود هزینههای دوگانگی آماری، هر دو مرجع محاسبه و اعلام نرخ تورم به کار خود همچنان ادامه دهند، این پاسخ مطرح میشود که ملاک کدام یک از این آمارها باشد. به ویژه جایی که قوانین در مواردی نظیر تعیین دستمزد یا محاسبه ارزش روز دیون برای استفاده در محاکم حقوقی و قضایی منتظر اعلام نرخ تورم است. به ویژه این که در مواردی نظیر محاکم حقوقی، ملاک نرخ تورم بانک مرکزی است.
باز هم اگر با لحاظ این ملاحظات دوگانگی آماری را بپذیریم، لاجرم بازی سیاسی پیرامون این دوگانگی آماری توسط سیاسیون نیز گریزناپذیر، اما قابل نقد است. در حقیقت به نظر میرسد راهکار مواجهه با این دوگانگی آماری، تقبیح سوء استفاده از این دوگانگی است. جایی که به عنوان مثال به دلیل بالاتر بودن نرخ تورم بانک مرکزی، مسئولان دولتی در زمان انتقاد از تورم پایان دولت قبل به نرخ بانک مرکزی استناد میکنند و در زمان ارائه گزارش عملکرد دولت فعلی، نرخ تورم مرکز آمار را ملاک قرار میدهند. مخالفان دولت نیز به صورت برعکس از همین روش استفاده میکنند و برمبنای این که کدام نرخ بالاتر است، عملکرد دولت در موضوع تورم را با نرخ بالاتر میسنجند. این در حالی است که نرخهای محاسبه شده متفاوت لزوما بر هم برتری علمی ندارد و به دلیل تفاوتهایی در سال پایه و تفاوت در وزن دهی به کالاها و همچنین تفاوت در محل جمع آوری آمار (بانک مرکزی تورم شهری و مرکز آمار تورم مجموع شهرها و روستاها را محاسبه میکند) به نرخهای متفاوتی میرسند. صدالبته تورم از یک دهک به دهک دیگر و حتی از خانواری به خانوار دیگر متفاوت است. برای خانواری که اجاره خانه میدهد تا خانواری که چنین هزینهای ندارد و همچنین سایر تفاوتها در سبد مصرفی کالا و خدمات خانوارها، میتوان نرخ تورم متفاوتی را محاسبه کرد، اما در هر حال آن چه محاسبه میشود میانگینی از کل جامعه است.
از همه این موارد که بگذریم مشغول شدن به چنین دعوای آماری و غفلت از آن چه که در واقع از مسیر تورم به مردم تحمیل شده، دور شدن از متن جامعه و فاصله گرفتن از چالش مهم مردم است. واقعیت این است که در تورم بالای ۴۰ درصد که طی ۵ سال اخیر در اقتصاد ایران با آن مواجه بوده ایم، تفاوت چند درصدی بین نرخ مرکز آمار و بانک مرکزی برای مردم مهم نیست و اساسا دعوای این که تورم مثلا ۳۵ درصد است یا ۴۵ درصد برای مردم موضوعیتی ندارد. برای مردم افت شدید قدرت خرید و تحمیل چند سال متوالی تورم بالا مهم است و مسئله اساسی است. این که بخواهیم اثبات کنیم تورم از ۵۰ درصد به ۳۰ درصد رسیده یا از ۴۰ درصد به ۵۰ درصد افزایش یافته است، در مسئله ملموس مردم تغییری ایجاد نمیکند؛ لذا این که بخواهیم در هر حال اثبات کنیم تورمی که کاهش یافته است در حال حاضر به ۳۰ درصد رسیده است، موفقیت خاصی نیست و نشان میدهد اقتصاد ایران همچنان با تورم بالاتر از میانگین چند دهه گذشته خود دست و پنجه نرم میکند و چنین وضعیتی با توجه به جبران نشدن قدرت خرید مردم، نشان دهنده موفقیت در زمینه تورم نیست.
بازی بنسلمان با کارت فلسطین
محمدرضا ستاری طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان بازی بنسلمان با کارت فلسطین نوشت: در هفتهای که گذشت، همزمان با برگزاری مجمع جهانی اقتصاد در عربستان سعودی و سفر وزیر خارجه آمریکا به منطقه، دوباره بحث عادیسازی روابط میان ریاض و تلآویو مطرح شد. به گفته برخی مقامات و رسانههای غربی، صحبتها پیرامون این توافق عادیسازی به صورت جدی میان طرفین ادامه یافته و آمریکاییها ابراز امیدواری کردهاند که چنین توافقی بهزودی میان سعودیها و رژیمصهیونیستی برقرار شود.
این موضوع در حالی مطرح میشود که در تابستان سال گذشته نیز صحبتهایی جدی در خصوص قریبالوقوع بودن توافق میان عربستان و رژیمصهیونیستی مطرح شده بود، اما بعد از هفتم اکتبر و به واسطه جنگ غزه و تحولاتی که در منطقه صورت گرفت، بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که چنین توافقی با توجه به شرایط پیش آمده عملا از دستور کار خارج شده است. در همین رابطه سوال مهم این است که چطور در شرایط کنونی و در اوج کشتار غیرنظامیان در نوار غزه، سعودیها به عنوان داعیهدار رهبری جهان اسلام حاضر شدهاند دوباره در مورد عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی وارد مذاکره و گفتگو شوند؟
برای بررسی این مساله توجه به چند نکته حائزاهمیت است؛ نخست اینکه از سال گذشته عربستان سعودی ۳ شرط اساسی را برای برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی برای آمریکاییها تعیین کرده بود. شرط اول، یک توافق امنیتی جدید میان ریاض و واشنگتن بود که علاوهبر تعهد آمریکا مبنیبر حمایت از عربستان در صورت حمله کشور ثالث، سلاحهای مدرن و استراتژیک را نیز در اختیار این کشور قرار بدهد.
شرط دوم در خصوص برنامه هستهای عربستان سعودی است؛ در این میان هرچند آمریکاییها با پیشبرد و حمایت از برنامه هستهای عربستان موافقت کردهاند، اما موضوع اساسی این است که ریاض خواستار غنیسازی در خاک خود بوده و آمریکاییها با چنین موضوعی مخالفت کردهاند. به همین دلیل به عربستان پیشنهاد شده تا مدل برنامه هستهای امارات برای آنها نیز اجرا شود یعنی برای ساخت نیروگاه و فناوری هستهای، ایالات متحده وارد عمل شود، اما غنیسازی در خارج از خاک این کشور مانند امارات صورت بگیرد.
شرط سوم و مهم دیگر سعودیها برای آمریکا جهت عادیسازی روابط با اسرائیل نیز موضوع دو کشوری براساس مرزهای ۱۹۶۷ است؛ امری که با وجود تمامی شعارها و تاکیداتی که کشورهای غربی و برخی کشورهای منطقه در این مورد دارند، عملا باتوجه به تحولات در سرزمینهای اشغالی و ماهیتی که رژیمصهیونیستی دارد، امکانپذیر نخواهد بود چراکه شرط ابتدایی و اصلی تحقق این موضوع عقبنشینی صهیونیستها از کرانه باختری و توقف شهرکسازیهاست که بهطور قطع رژیم صهیونیستی مگر در شرایط خاص و استثنایی زیر بار آن نخواهد رفت بنابراین در شرایطی که بهنظر میرسد شرط سوم سعودیها برای عادیسازی روابط با اسرائیل جنبه ظاهری برای دستیابی به دو شرط اول دارد، برای پاسخ به این سوال که چرا بنسلمان در چنین شرایط حساسی که کلیت جامعه جهانی نسبت به کشتار و نسلکشی در نوار غزه زبان به اعتراض گشودهاند حاضر به گام برداشتن به سمت عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی شده، میتوان گفت که از یک منظر شاید سعودیها زیر بار فشارهای سنگین ایالاتمتحده ناچار به پذیرش چنین خواستهای شدهاند.
از منظر دوم، اما این احتمال وجود دارد که با توجه به پیچیدهتر شدن معادلات در منطقه و فشارهایی که آمریکا و رژیمصهیونیستی از منظر افکار عمومی بینالمللی به واسطه کشتار غیرنظامیان در غزه متحمل شدهاند، بنسلمان شرایط را برای اخذ بیشترین امتیازات ممکن از دولت بایدن فراهم دیده و به همین دلیل فارغ از تمامی جنبههایی که مرتبط با نقش این کشور در جهان اسلام میشود، با کارت فلسطین به دنبال یک توافق امنیتی جامع جدید با آمریکا و پیشبرد طرح جاهطلبانه هستهای خود است.